دعوای چوپون با گوسفندان!
حادثه ای نادر:
یارو با گوسفنداش دعواش میشه ، واسه چرا می بردشون چمن مصنوعی!
- ۰ نظر
- ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۸
حادثه ای نادر:
یارو با گوسفنداش دعواش میشه ، واسه چرا می بردشون چمن مصنوعی!
تصمیم گرفتم توزندگیه خودم دخالت نکنم...
دوستان زحمتشومیکشن!
...
همیشه سعی کن از کسی یا چیزی که آزارت میده به راحتی دل بکنی تا همیشه شاد و راحت
باشی!!!!
...
به یکی میگن اون قفل فرمون که خریدی خوبه؟ میگه:آره ولی سر پیچ ها یخورده اذیت میکنه !!!!
...
یارو با لباس تو رودخونه شنامی کرده، ازش می پرسن چه کار می کنی؟
می گه: لباسامو می شورم…
بهش می گن: ماشین لباسشویی تو خونه ندارین؟
می گه: داریم، ولی وقتی می رم اون تو سرم گیج می ره!
...
از جلوی پارک خونمون رد میشدم
دیدم یه مرد خارجی دپرس داره عکس میگیره
رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?!
انگار دنیارو بهش داده بودن
با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!!
زدم رو شونــــــش گفتم :
” sorry , I can’t …
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم یه دفعه مامانم یه جعبه
مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد نگاش کرد و زد زیر
خنده!!! گفت: میدونی این چیه؟ اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰ شد بدم بهت
حیف واقعا!!! خاک تو سرت
مراقب سر جلسه امتحان اومد گفت کارت ورود به جلسه ؟؟؟
گفتم اصن به قیافه من میخوره درسخون باشم جای کسی بیام امتحان بدم ؟
گفت خداییش نه و ول کرد رفت …
بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی!
چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه
تازه شیرینیاتم خوردن !
بابام از خونه رفت بیرون ماشین رو روشن کرد و رفت یه دیقه بعد دوباره صدای
ماشین بلند شد و بوق های ممتد بابام . پریدم تو کوچه میگم چی شده بابا؟
میگه یعنی تو با این هیکل گندت نمی فهمی وقتی بوق می زنم یعنی گوشیمو جا
گذاشتم وردار بیار!!!!!!!
خدا وکیلی راست میگه نمی دونم چرا اینو نفهمیدم! چند وقتیه خیلی خنگ شدم!!!
قربون بابای گلم برم!
دخترخالم
سرما خورده بهش گفتم پونه و نعنا دم کنه بخوره بعد یک ساعت اس داده که
پونه و نعنا که گفتی سرخ کردم خوردم بدتر شدم….(:تعجــــــــــــــب)
من :-i
کل گیاهان خانواده نعنا :-i
ابن سینا درحال پاره کردن کتاب قانون :-i
زکریای رازی در حال شیون و ناله در قبر :-i
منم نفت بیارم خودمو آتیش بزنم :-i
دانشجوی عزیز وقتی که شما سرکلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم......
چون هیچ احمقی به خشتک خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لبش باشه......
دوستدار شما استاد...........
قلبـــــ لعنتی!
لطفا بوق شو ودرهمه ی کارها دخالت نکن...!
همین که خون پمپاژ کنی کافیه...!